ختنه ایدین
دقیقا 23 بهمن من بابایی آذر جون ایدین بردیم پیش دکتر اسفندیار واسه ختنه نمیدونی چقدر میترسیدم وقتی دکتر دست بکار شد حسابی گریه کردی منم بیرون اتاق اشک میریختم آخه تا حالا اینطوری صدای گریه تورو نشنیده بودم شبم تا صبح نگرانت بودم اما خدا رو شکر خیلی مقاوم بودی دیگه گریه نکردی حلقه ام بعد از یه هفته که برده بودیمت مطب همون جا افتاد اینم عکسی که جیگر مامان حاضر کرده بودیم که بریم مطب. ...
نویسنده :
مرمر
20:03